رمز نداره

داشتم درسمو میخوندم hr زنگ زد یساعت تصویری حرف زد باهام اولین بارم بود ک با ی پسر تصوریری حرف میزنم البته خب من این پسرو یساله میشناسم و واقعا پسر با جنبه و خوبیه خودشم رل داره ی مشکلاتی داشت ک بمن گفت و باهم حلش کردیم ولی گند زد تو درس خوندنم البته اینا بهونس باید ببنیم از الان تا شب چقد میخونم همین دیه بای

مادرم دیروز گفت ب خواهرم ک (شیوه بلاغی) دلیل مریضی خواهرت تویی خواهرم گفت اول انداختی تقصیر خواهر بزرگه بعد من

بعد اون پسره فرزاد....یهو سکوت شد...چیزی نداشم بگم فقط گفتم : اسمشو نیار حالم بهم میخوره !

خود کرده را تدبیر نیس !

من همیشه همینم ادما یهو از چشمم میفتن و دیگ اون سایق نمیشن !

:)

چشام بازه و اشک میباره از چشام...پارسال این موقع کنارم بودی کنارم ک نبودی اسم باهم بودن رومون بود!

لنت بهت ک با من بد تا کردی لنت ب من ک خودمو کوچیک کردم و از چشت افتادم....لنت ب این دنیای نامرد

سرشو گذاشت رو پاهام...کلی با صورتش ور رفتم :| لباشو غنچه کردم صورتشو فشار دادم

بعد گفت با صورتم حال میکنه دیگه...منم اخم کردمم رومو برگردوندم..گفت نهه شووخی کردممم

:) بعد نوبت من شد سرمو گذاشتم رو پاش ...عینکمو داد بالاتر منم دوباره دادمش پایین!

همین!
همین!